خرید کتاب بگذار فکر کنم
بیا بریم بازی! بریم بازی!
چرا هی میگویم بیا بریم بازی؟ چون من شوتکم. بازی کردن را هم خیلی دوست دارم. خب! بعضی وقتها هم موقع بازی دسته گل به آب میدهم. مثل چی؟ مثل گلدان شکستهی عمو شیتو، مثل ماشین خراب گردالو، مثل دیر رسیدن به اردو و … ولی من خیلی چیزها هم یاد میگیرم. مثل کاردستی درستکردن با قیچی، مثل بالا رفتن از سرسره بی پله، مثل دوست پیدا کردن با سیب، مثل گوش نکردن به بعضی حرفها و کلی چیزهای خوب دیگر.
قسمتی از صفحات کتاب رو باهم میخونیم:
شوتک گفت:«بگذار فکر کنم… ام م م… فهمیدم! تو من را بلند کن.»
اما شوتک سنگین بود. شاتو گفت:«نمی شود دیگر! بیا برگردیم خانه!»
شوتک گفت:«بگذار فکر کنم… ا م م م… فهمیدم. یک چهارپایه می گذاریم زیر پایمان.»
شاتو گفت:«نداریم که! پس بیا برگردیم خانه دیگر.»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.